نگاهی به استان سیستان و بلوچستان
**پایگاه دانش و سرگرمی**
سیستم تبادل بنر پارود

سیستان و بلوچستان، سرزمینی به قدمت تاریخ

بخش اول: جغرافيايى طبيعى: 

الف) مشخصات جغرافيايى: 

استان سيستان و بلوچستان با 178431 كيلومتر مربع مساحت، 11 درصد از كل مساحت كشور را شامل می‌‏شود و يكى از كم تراكم‏ترين استان‏هاى كشور از نظر جمعيت می‌‏باشد. بيشترين مساحت اين استان، به منطقه بلوچستان اختصاص دارد. 

اين استان بين 25 درجه و 3 دقيقه تا 31 درجه و 27 دقيقه عرض شمالى از خط استوا و 58 درجه و 50 دقيقه تا 62 درجه و 21 دقيقه طول شرقى از نصف النهار گرينويچ قرار گرفته است و مركز آن شهرستان زاهدان می ‏باشد.

استان سيستان و بلوچستان با داشتن حدود 300 كيلومتر مرز آبى، و 1800 كيلومتر مرز خاكى، از شمال به استان خراسان و كشور افغانستان، از مغرب به استان كرمان، از جنوب به درياى عمان و از مشرق به كشورهاى پاكستان و افغانستان محدود است.

اين استان از 7 شهرستان تشكيل شده است كه مجموعاً 29 بخش، 16 شهر، 92 دهستان و 6038 آبادى داراى سكنه را در بر مى‏گيرد.

ب) ويژگی‏هاى طبيعى

كوه‏هاى اين استان جز رشته كوه‏هاى مركزى ايران است و شامل ناهمواری‏هاى شرق چاله لوت و ارتفاعات ديواره شرقى و جنوبى چاله جازموريان است. به طور كلى اين ناهمواری‏ها شامل دو قسمت می ‏شوند:

1- كوه‏هاى سيستان كه از غرب به بيابان لوت و از شرق به دشت سيستان منتهى می‌‏گردد.

2- كوه‏هاى بلوچستان كه در جنوب كوه‏هاى سيستان بين چاله لوت و جازموريان و بيابان ماشكل و سواحل درياى عمان گسترده شده‏اند. مهم‏ترين ارتفاعات اين ناحيه عبارتند از: كوه تفتان، كوه بزمان، كوه بيرك، كوه ملك سياه، و ....

مهم‏ترين رودخانه‏هاى اين استان عبارتند از: رودخانه هيرمند، رودخانه بمپور، رودخانه كاجو (كاجر)، رودخانه سرباز، رودخانه باهوكلات، رودخانه كهير (نيكشهر)، رودخانه ماشكيد (ماشكل)، رودخانه رابچ (فنوج)، رودخانه سيانجان (تلخ آب). علاوه بر اين دو درياچه هامون (سيستان) و جازموريان نيز در اين استان قرار دارند.

آب و هواى اين استان در قسمت سيستان بيابانى صحرائى (خشك و برى) كه اقليم گرم و بارندگى و رطوبت اندك از ويژگی‏هاى آن است. بادهاى 120 روزه سيستان (لوار) يكى از عوامل مهم فرسايش خاك، جابجائى شن‏هاى روان (ماسه ‏هاى بادى)، پر كردن نهرها و كانال‏هاى آبيارى و تعديل درجه حرارت در فصل تابستان می ‏باشد.

در قسمت بلوچستان به علت نزديك بودن اين منطقه با خط استوا، دماى هوا در تابستان به شدت گرم می ‏شود، به طورى كه در اكثر شهرستان‏هاى آن دماى هوا بالاى 40 درجه سانتى‏گراد می ‏باشد. زمستان‏هاى آن نسبتاً معتدل و در بعضى مناطق مرتفع، همراه با سرماى شديد و نزولات جوى ناچيز می ‏باشد. بدين جهات می ‏توان گفت اين استان خشك‏ترين استان كشور به حساب می ‏آيد.

بخش دوم:جغرافياى اقتصادى

كشاورزى و دامپرورى

استان سيستان و بلوچستان به خاطر داشتن امكانات و قابليت‏هاى رشد و توسعه می ‏تواند به عنوان مركز توسعه جنوب ايران مطرح شود و زمانى از نظر كشاورزى و توليد محصولات در كشور به عنوان انبان غلّه ايران بوده است و زمين‏هاى زيادى از اين استان به كشت محصولات زراعى و باغى اختصاص داشته است.

مهم‏ترين محصولات كشاورزى اين استان شامل: گندم، جو، برنج، چغندر قند، پنبه، مركبات، سبزيجات و انواع ميوه و خرما می ‏باشد.

سال 1370، اين استان از نظر كشت و توليد غلات در وضعيت مناسبى قرار داشت به طورى كه 98141 هكتار از زمين‏هاى آن زير كشت گندم و 32877 هكتار زير كشت جو قرار داشته است.(5)

علاوه بر كشاورزى، در اين استان دامدارى و دامپرورى از وجوه غالب تأمين معيشت مردم است. اما به علت نامساعد بودن شرايط طبيعى، خشك‏سالى و كمى بارندگى، شيوع انواع بيماری‏ها و استفاده بی ‏رويه از مراتع، دامدارى اين منطقه مورد تهديد قرار گرفته است.

از نظر شيلات، در سال 1370، اين استان با داشتن 972 فروند شناور مقدار 40100 تن از انواع مختلف آبزيان را صيد كرده است.

بندر كنارك به عنوان فعال‏ترين بندر صيادى اين استان به شمار می ‏رود.

صنايع و معادن

تعداد كارگاه‏هاى صنعتى استان تا پايان سال 1370 نزديك به 1585 واحد بوده كه بالغ بر 1280 نفر شاغل داشته ‏اند. صنايع غذايى، نساجى، كانى غير فلزى و فلزى و برق و الكترونيك از مهم‏ترين صنايع اين استان می ‏باشند.

لنج سازى يكى از صنايع بسيار قديمى و سنتى مناطق ساحل جنوب ايران خصوصاً اين منطقه است.

هم‏چنين كارخانه نساجى بافت بلوچ در پنج كيلومترى جاده ايرانشهر - بمپور از سال 1353 در اين استان فعال است.

از نظر معادن استان سيستان و بلوچستان در زمينه معادن مس، كروميت، منگنز، گرانيت، سنگ ‏آهن، سنگ ‏آهك و برخى ديگر از مواد معدنى غنى می ‏باشد.

بخش سوم:جغرافياى تاريخى

وجه تسميه

اين استان از دو نام سيستان و بلوچستان تركيب شده است كه نام قديمى سيستان «زرنگ» بوده است و داريوش هخامنشى در كتيبه ‏هاى خود از آن نام برده است.

برخى معتقدند سيستان تحريف شده سكستان است و سجستان معرب آن است. واژه فارسى سكستان يعنى سرزمين «ساك = سكه». واژه سَكَه از زبان فارسى باستان در زبان‏هاى بعد «سگه» شد و «سگزى» صفت مركب از همان كلمه است. سگستان و سگزستان را در زبان تازى سجستان و سجزستان كرده‏ اند و سپس سكستان در زبان فارسى درى به سيستان تبديل شده است.

نام بلوچستان در كتيبه‏ هاى ميخى داريوش هخامنشى در بيستون و تخت جمشيد، «ماكا» يا «مكه» ضبط شده است كه استان چهاردهم بوده است. اين سرزمين را در زمان ساسانيان «كوسون» می ‏گفتند.

تا پيش از ظهور اسلام اين نام‏ها ميان مردم محل معمول بوده است ولى در قرن اول هجرى كه اعراب بر اين سرزمين دست يافتند، نام «مكران» بر اين منطقه اطلاق می ‏شد و جغرافى نويسان اسلامى نيز آن را با همين املا ضبط كرده ‏اند. از اين پس به علت مهاجرت بلوچ‏ها از كرمان و سيستان به اين منطقه، نام بلوچستان از نام ساكنان آن اخذ شده و بر آن اطلاق شده است.

پيشينه تاريخى

مكران و نواحى ساحلى جنوب شرقى ايران در روزگار مادها، به ويژه سلطنت آستياك يا ايشتوويگو (550-585 ق.م) يكى از ساتراپ‏ هاى (استان) شرقى آن دولت بوده و به نام سرزمين «پاريكانيان و حبشيان آسيايى» از آن ياد شده است.

در سال‏هاى 540-545 ق.م ايالت‏هاى شرقى ايران از جمله مكران به وسيله كورش بزرگ فتح شد. در روزگار سلطنت داريوش بزرگ سرزمين ماكا يا مكران جزو ايالت فلات ايران به شمار می ‏رفت. در دوره اشكانى به ويژه در روزگار سلطنت مهرداد اول سرزمين مكران مانند ساير ولايت‏هاى ايران جزو قلمرو دولت پارت بوده است. با تسلط ساسانيان، اردشير ساسانى كشور را به 33 ناحيه مستقل تقسيم كرد كه مكران نيز يكى از آن‏ها بوده است و حكمران مستقل و مورثى هر ناحيه را شاه مى‏گفتند.

با ضعف دولت ساسانى پس از حمله اعراب، در سال 24ه . ق، حضرت عمر (رض) خليفه دوم، سهيل بن عدى(رض) و عبدالله بن عتبان (رض) را براى تصرف كرمان و مكران اعزام داشت. بيشتر ساكنان اين مناطق، دادن جزيه را پذيرفتند و گروهى نيز مسلمان شدند.

در زمان طاهريان بلوچستان جزء ايالت سند به شمار می ‏رفت و در سال 250 ه.ق يعقوب ليث صفارى آنجا را فتح كرد. اعقاب سامانيان تا سال 379 ه.ق بر خراسان، كرمان و بلوچستان و سند و سيستان حكومت كرده ‏اند تا اين كه در سال 304 ه.ق ديلميان منطقه بلوچستان را تصرف كردند و بعدها در زمان سلطان محمود و سلاجقه بارها بين آنان و بلوچ‏ها جنگ و درگيرى رخ داد و اين منطقه بين آنان رد و بدل شد.

در سال 628 ه.ق هم زمان با حمله مغول، سلطان جلال الدين خوارزمشاه از هندوستان وارد مكران شد و براى مبارزه با مغولان به جمع آورى و تهيه سپاه پرداخت. اين حركت او، توجه چنگيزخان مغول را به خود جلب كرد و باعث شد تا چنگيز، جغتاى مغول را مأمور فتح هرات و جلوگيرى از سلطان جلال الدين كند. جغتاى مغول، سلطان جلال الدين را شكست داد و با بی ‏رحمى تمام به قتل و غارت مكران پرداخت.

در سال 749 ه'.ق پسر امير مظفر، امير مبارز الدين، بلوچستان را فتح كرد و در سال 800 ه'.ق امیر تيمور اين ناحيه را مورد تاخت و تاز قرار داد. پس از او سلطان اويس كه از جانب تيمور والى بلوچستان شده بود تا سال 824 ه'.ق توانست حكمرانى خود را در آن منطقه تداوم بخشد. در دوران حكومت صفويه سرزمين بلوچستان، نواحى كيج و مكران به تصرف قزلباش‏ها درآمد. اما در زمان سلطان‏ محمدخدابنده در سال 985، نتوانست آن منطقه را حفظ كند تا اين كه مجدداً در سال 1017 ه'.ق شاه عباس، فرمان تصرف بلوچستان را داد. در سال 1022 ه'.ق ملك شمس الدين حاكم مكران عليه دولت مركزى طغيان كرد. از اين رو شاه‏ عباس ، گنجعلى خان والى كرمان را مأمور قلع و قمع او كرد. پس از سركوب شورش، شاه ‏عباس، مكران و سيستان را ضميمه حكومت گنجعلى خان كرد.

در سال 1215 ه'.ق در دوره حكومت محمد شاه قاجار، حبيب الله خان تركمن با تصرف قلعه بمپور كشتارى هولناك راه انداخت، عده ‏اى از مردم را كشت و جمعى را اسير نمود و عده ‏اى ديگر نيز به كوه‏هاى سرحدى متوارى شدند.

آثار و بناهاى تاريخى

مهم‏ترين آثار باستانى و بناهاى تاريخى سيستان عبارتند از: رام شهرستان، زاهدان كهنه، شهر باستانى زرنج، شهر سابورى شاه، كندرك، شهر سوخته و ....

منطقه بلوچستان:

شهرستان ايرانشهر

قلعه قديمى ايرانشهر، قلعه بمپور، تپه هاى قديمى و باستانى (دامن، محترم آباد، پيپ، فيروزآباد، راسك، مسكوتان).

شهرستان چابهار

آثار شهر تيس، مقبره سيد غلام رسول، چاه باستانى پلان، قلعه نوشيروان، قصر قند، تپه جادختران.

شهرستان سراوان

تپه ‏هاى باستانى، قلاع، (دزك، كوهك، سيب، گشت، زابلى) - درخت كهن‏سال سرو سرجو.

 زبان ونژاد مردم بلوچ

بلوچستان

    نام بلوچستان در کتيبه‌های بيستون و تخت‌جمشيد داريوش بزرگ هخامنشی، ماکا يا مَکَه آمده است و ايالت چهاردهم بوده است.بلوچستان را در زمان ساسانيان، کوسون می‌گفتند اما کهن‌ترين نام آن همان ماکا يا مک می‌باشد که هرودت آن را مِکيا يا مکيان خوانده است.نام‌های ذکرشده تا پس از اسلام در ميان مردم معمول بوده است، زيرا در سده‌ ی نخست هجری قمری که عرب‌ها بر اين سرزمين دست يافتند، مکران نام داشت. بدين‌ ترتيب سده‌ها این سرزمين مکران ناميده شده است و جهان‌گردان عرب هم به نام مکران از اين ناحيه ياد کرده‌اند.به باور برخی مورخان، بلوچ‌ها در گذشته‌ی بسيار دور ازمناطق دیگر به مکران مهاجرت کرده‌اند و از اين زمان به بعد نام بلوچستان از آنان ماخوذ شده است.

زبان

    مهم‌ترين زبان جنوب‌شرقی ايران، زبان بلوچی است که آن را به‌خاطر گونه‌ی کهن بسياری از واژگان، بايد از زبانهای مهم ايرانی شمرد. زبان بلوچی با زبان پهلوی اشکانی و نيز پهلوی اوايل دوره‌ی ساسانی نزديک است.زيرا در اثر سختی رفت و آمد در همه‌ی سده‌های گذشته و همچنين نبود آميختگی با ديگر گويش‌ها، صورت اصلی کلمه‌ها در اين زبان پيوسته بدون دگرگونی مانده است.

  زبان بلوچی از نظر زبان‌شناسی و نيز شناختن ريشه‌ی بسياری از واژه‌ها و سابقه‌ی برخی اصطلاح‌های رايج در زبان‌فارسی، از منابع مهم به‌شمار می‌رود و می‌توان آن را به دو بخش زير تقسيم کرد:

1- بلوچی شمالی يا سرحدی: اين گويش در نواحی زاهدان، خاش و سيستان متداول است.

2- بلوچی  جنوبی: در ايرانشهر، سراوان،سرباز و چابهار بدان سخن گفته می‌شود که با وجود تفاوت در بيش‌تر واژگان، برای افراد هر دو دسته قابل تشخيص است.

نژاد

   پژوهش‌گران بر اين باورند که آريايی‌ها در روزگاری بسيار کهن در دشت پامير، آسيای ميانه، ارمنستان، ارتفاعات کارپات، ساحل‌های رود دانوب پايين، آلمان، اسکانديناوی و به‌بيان ديگر در شمال اروپا و آسيا زندگی می‌کرده‌ اند.

  بعدها يعنی حدود 4000سال پيش از ميلاد، در اثر زيادشدن جمعيت و يا برخی علت‌های ديگر، از اين سرزمین‌ها به‌مهاجرت پرداخته و هر دسته از آنان به‌جانبی رهسپار شده و در آن اقامت گزيدند.

گروهی از اين قبيله‌ها از راه خوارزم به‌سوی بلخ و پيرامون آن سرازير شده و در حدود شرقی و شمال‌شرقی ايران کنونی ساکن گرديد. بعدها همين گروه به‌سوی غرب پيش آمد و به‌شعب و قبايل گوناگون بخش شدند.

  شاهان هخامنشی، بخش اعظم اين سرزمين‌ها و اقوامی را که در آن زندگی می‌کرده‌اند به زير فرمان خود درآوردند. در برخی از کتيبه‌های داريوش از جمله کتيبه‌ی بیستون که در آغاز سال 520 پيش از زايش یه‌فرمان وی در صخره‌ای از کوه بيستون کنده شده از ايالت‌های 23 گانه‌ی هخامنشی از جمله ماکا(بلوچستان )نام برده شده است

  بی‌ترديد قوم سخت‌کوش بلوچ نيز از همين اقوام آريايی جدا شده و پس از گذشتن از بخش‌های شمالی به‌ناحيه‌ی جنوب آمده است. در اين مورد نزديکی زبان بلوچی به زبان باستانی اقوام مادی، مويد اين نظر است. با توجه به بررسی و اندازه‌گيری‌های انجام شده توسط دانشمندان نژادشناس از درازای بدن همه‌ی طوايف و قبايل از جمله مردم بلوچستان، آشکار شده است که مشخصات نژادی بلوچ‌ها و آرياييان کاملاً شبيه و يکسان بوده و درنتيجه قوم بلوچ، ايرانی نژاد و همانند کُرد، لُر ، فارس، آذری، تاجيک و... شعبه‌ای از نژاد آريايی می‌باشند

  بلوچ‌ها، قامتی بلند و کشيده دارند که ميانگين درازای آن به 170 و در حداکثر آن، به 190 سانتي متر می‌رسدهمچنين سروصورتی پهن با موهای بسيار، جمجمه‌ای بزرگ به اندازه‌ی 80-81 و بينی کشيده و چشمانی درشت که از ويژگی‌های طبيعی و ايرانی بودن آن‌ها است.

دیدنی های چابهار

    جنوبی ترين شهرستان بلوچستان است كه در فاصله 761 كيلو متري زاهدان قرار دارد. اين شهر در زمان های قديم " تيس" نام داشته كه در حال حاضر خرابه هاي آن در 5 كيلو متري چابهار امروزي به جاي مانده است . 

   بندر تيس در آن ايام اهميت و اعتبار فراوان داشت و يكي از مراكز مهم تجاري كرانه هاي درياي عمان بود، ولي در قرن گذشته در اثر كم توجهي از رونق آن كاسته شد.  در سالهاي پس از انقلاب به علل مختلف ، بيش از پيش مورد توجه قرار گرفت .

  اينک بندرچابهار اهميت سوق الجيشي ممتازي دارد و در حال حاضر يكي از مناطق آزاد تجاري ايران محسوب مي شود . 

    جاهای ديدنی چابهار:

1- منطقه آزاد تجاري 

2- درخت كهن سال مكر زن در تیس کوپان تاريخچه شهر زاهدان

     شهر زاهدان كه امروز مركز سيستان و بلوچستان است، سابقه چنداني ندارد. در اوايل پادشاهي فتحعلي شاه قاجار، در زاهدان چاه آبي بود كه راهزنان پس از حمله به كاروان‌ها و چپاول‌ دارايي آنان، ساعتي يا شبي را در آنجا سپري مي‌كردند. پيرامون اين چاه جنگل‌هاي انبوهي از درختان تاغ و گز بود كه اكنون اثري از آن نيست. 

     در سال هزار و سي صد و پانزده هجري قمري يكي از ساكنان آن محل، كاريزي در آنجا حفر كرد و آبادي كوچكي به وجود آمد كه «دزد‌آب» نام گرفت چهار سال بعد، متخصصان بلژيكي كه در استخدام دولت ايران بودند، جهت داير كردن گمرك خانه به دزد‌آب آمدند. از اين زمان، به تدريج بر وسعت و جمعيت دزدآب افزوده شد. 

     از سال هزاروسيصد و چهارده شمسي دزدآب به زاهدان تغيير نام يافت اولين نشانه‌هاي شهرنشيني با احداث خط آهن از كويته پاكستان به زاهدان پديدار شد و با توسعه‌هاي بعدي، زاهدان امروزي به مركز استان تبديل شد.

    زاهدان شهر جديد الاحداثي است كه نزديك مرز پاكستان و افغانستان واقع شده است.

3- غار تيس 

4- پناهگاه حيات وحش(تمساح) در باهوكلات

5- تپه گل افشان دركهير  

6- قلعه قديمي تيس

7- امامزاده غلام رسول

8- مسجدجامع تیس  

 9- قلعه پرتغالی ها

نقش صنایع دستی در زندگی مردمان بلوچ

استان سيستان و بلوچستان دارای آب و هوای خشک و گرم است و مردم آن به دو دسته ساکن و عشاير که ايلات بلوچ را تشکيل می‌دهند و غير ساکن هستند، تقسيم می‌شوند.

اصولاً منبع اصلی درآمد برای بلوچ های ساکن، کشاورزی و برای بلوچ های متحرک، دام پروری است که متأسفانه در سالهای اخير به علت خشکی فراوان، کشاورزی و دامپروری تا حد بسيار زيادی افت کرده است. در نتيجه عوامل مذکور، مردم استان سيستان و بلوچستان، به ناچار به فعاليت های غير کشاورزی روی آورده اند و سعی کرده اند با توسل به فرآورده های مذکور، زندگی خود را سرو سامان بخشند، بجز ترانه ها و نغمه ها، صنايع دستی نيز بيانگر چهره ای از زندگی مردمان بلوچ است که در رنگها و نقش های سوزندوزی بلوچ يا گليم و قالی مفهوم می‌يابند.

جالب اينجاست که فعاليت های صنايع دستی به طور سنتی در استان مذکور توسط زنان انجام می‌شود زيرا زنان بلوچ به علت زندگی بسيار محقرانه خود چندان فعاليت خانه داری ندارند. به واسطه سنت ها و عقايد مردان، در خارج از خانه هم نمی‌توانند کار کنند، در نتيجه هر زن و دختر بلوچ از هفت سالگی و به بهانه تزئين لباس خود، سوزن دوزی بلوچ را می‌آموزد و بدين ترتيب به معاش خانواده کمک می‌کند، سفالسازی، قالی و گليم بافی و حتی نمد مالی که کاری سخت و مردانه  است، توسط زنان سيستان و بلوچستان انجام می‌شود.

مهمترين رشته های صنايع دستی رايج در استان عبارتست از:

قالی بافی، گليم بافی، سفالگری، حصير بافی، پرده بافی، چادر بافی، نمدمالی، خراطی و سوزندوزی ، سکه دوزی و آيينه دوزی، پريوار دوزی، توردوزی، خامه دوزی و سياه دوزی.

قالی بافی:

شروع قاليبافی در سيستان به دو هزارسال پيش برمی‌گردد که اقوام سکايی در دشت زرخيز سيستان ساکن شده و به کشاورزی پرداختند و بافندگی خود را همچنان حفظ کردند. قوم مذکور در قرن پنجم ق.م. قالی و گليم می‌بافتند و نمد توليد می‌کردند و از گورهای آنان در شمال آلتايی واقع در سيبری، قالی، گليم و نمد به دست آمده است.

در نوشته های اوايل دوره اسلامی، سيستان دارای بهترين بافته های ابريشمی و پشمی بوده است. شهرت بافته های سيستان در آغاز دوره اسلام نشان از سابقه طولانی و درخشان قالی بافی در منطقه دارد. کشف "قالی پازيريک" نشان می‌دهد که اين قالی توسط اقوام سکايی بافته شده است و به جرأت می‌توان گفت سکاها نخستين کسانی بودند که بافته هايی بسيار زيبا از خود به جای گذاشته اند.

طرحهای قالی سيستان شبيه به نقش های ترکمن است و نقش های اصيلی چون بلوچی، مددخانی، فتح اللهی و غيره که در اکثر نقاط ايران شناخته شده و در استان های کرمان، خراسان و مازندران مشتری های قديمی دارند. طرحهای مذکور بدون داشتن طراح و نقاش، به صورت ذهنی از نسلی به نسلی ديگر منتقل شده اند.

قالی بافان سيستانی به واسطه زندگی غير ساکن از دارهای افقی استفاده می‌کردند ولی در حال حاضر دارهای آنان به دارهای عمودی تغيير يافته است.

گليم بافی:

از ديگر رشته های مهم صنايع دستی که هم در سيستان و هم در بلوچستان رايج است، گليم بافی است. گليم بيشتر توسط زنان چادرنشين که دامدارند، بافته می‌شود که از پشم دامهای خود برای مواد اوليه گليم بهره می‌برند.

نقشهای گليم اکثراً سنتی و بدون طرح و الگو است و بيشتر از نقش های سوزندوزی بلوچ استفاده می‌شود، رنگهای مورد مصرف در مايه تيره است و رنگهای مشکی، زرشکی و قرمز و اندکی رنگ سفيد يا زرد به کار می‌رود.

سوزن دوزی:   

بدون ترديد سوزندوزی بلوچ را بايد در زمره يکی از اصيل ترين و جالب ترين رشته های صنايع دستی کشور به حساب آورد که آوازه شهرتش به فرسنگها دورتر از اين خاک نيز رسيده و مردم بسياری از نقاط مختلف جهان، بلوچستان را به پشتوانه آن می‌شناسند. هنر ظريف و پر سابقه ای که هيچکس به درستی نمی‌داند از چه زمانی در ايران شروع شده است. آنچه مسلم است تقريباً تمامی زنان و دختران بلوچ که در فاصله سنی چهار تا چهل سالگی (و حتی گاه تا شصت سالگی)، دست اندر کار آن به حساب می‌آيند.

در زندگی ساده و به دور از تجمل زنان بلوچ، شايد مهمترين وسيله تزئين لباس همين سوزندوزی است. اگر از آنان بپرسيد از چه زمانی پيراهن خود را سوزن دوزی می‌کنند، آن را وصيت پدران خود می‌دانند و مانند هر هنر قومی   نمی‌توانند منشأ آنرا تعيين کنند.

سوزندوزان بلوچ با نقش گل ها و بوته ها و ترکيب رنگ ها، طبيعت رنگين و زيبايی آفريده و جهانی ساخته اند که در انديشه و خيالشان شکل می‌گرفته است. طبيعت را آن چنان که دوست داشته و می‌خواسته اند ترسيم کرده اند، نه  به آن شيوه و شمايلی که وجود دارد.

پيراهن بلوچ با چهار قطعه تزئين يافته است که عبارتست از يک قطعه پيش سينه، دو قطعه سرآستين و قطعه ديگر که در زير پيش سينه به طور عمودی تا پايين پيراهن دوخته می‌شود و جيب يا در اصطلاح محلی "گوپتان" ناميده می‌شود.

سوزن دوزی بلوچ به صورت پيش سينه، جيب، سرآستين، پادامنی، سجاده، نوار، کراوات، کمربند، کوسن، دستمال، روميزی، پرده، سفره، اشارپ و پارچه کلهمک آباژور ارائه می‌شود.

از طرحهای اصيل مورد استفاده در سوزندوزی بلوچ می‌توان از طرحهای گل سرخ، چشم ماهی و مرواريد نام برد.

پريوار دوزی و توردوزی نيز از ديگر انواع رو دوزيهای بلوچستان است.

خامه دوزی:

خامه دوزی بسيار شبيه سوزن دوزی بلوچ است با اين تفاوت که در آن فقط از نخ سفيد يک رنگ استفاده می‌شود. اين هنر تنها در روستاهای سيستان رواج دارد.

محصولات خامه دوزی شامل عرقچين، لباس، پيش سينه، جانماز، روميزی و ... است، که اکثراً برای افراد مسن خاص تهيه می‌شود.

سياه دوزی:

نوع ديگر سوزندوزی در سيستان، سياه دوزی است که در آن از نخ سياه ابريشم استفاده می‌شود و روی لباس مورد استفاده قرار می‌گيرد.

خامه دوزی و سياه دوزی تنها جنبه خود مصرفی داشته و فقط بين اهالی سيستان خريد و  فروش می‌شود.

سکه دوزی:

تنها مورد ديگر تزئين منازل بلوچ و  خانواده های بلوچ پس از سوزن دوزی، سکه دوزی بلوچ است. سکه دوزی را يا به ديوار می‌آويزند و يا جهت تزيين روی رختخواب می‌اندازند و يا در عروسی ها به گردن شتر می‌آويزند.

به جهت وجوه اشتراک فراوانی که بين اهالی بلوچستان ايران با اقوام ساکن در کشورهای مجاور منطقه از نظر قومی، نژاد، زبان و فرهنگ وجود دارد، مشابهت هايی هم در هنرهای دستی ساکنين اين مناطق وجود دارد که امری کاملاً طبيعی است. بهمين دليل تشابهاتی بين سکه دوزی بلوچ ايران با محصولات هند و پاکستان وجود دارد.

سفالگری:

کلپورگان مرکز توليد نوعی سفال در بلوچستان است که در  30 کيلومتری شهرستان سراوان واقع شده و نوع خاص سفال کلپورگان در ايران کاملاً مشخص است و شباهتی از نظر توليد و رنگ به سفالهای ديگر مناطق ايران ندارد.

سفال کلپورگان توسط زنان بلوچ و به صورت کاملاً ابتدايی توليد می‌شود.

در ساخت سفال، مردان فقط وظيفه حمل خاک از تپه تا محل سفالگری و آماده کردن گل را به عهده دارند و تمامی مراحل ساخت همانطور که گفته شد توسط زنان انجام می‌گيرد. گل با دست زنان سفال ساز شکل می‌گيرد و تراش داده می‌شود و  با سياه قلم تزيين می‌شود. نقش ها ساده و هندسی است.

مصنوعات ساخته شده شامل: ديگ، سينی، کوزه، قليان، گلدان، ليوان، قوری، مجسمه حيوانات و ... است.

برگرفته از : اصلاح وب

http://www.islahweb.org/content/2011/11/4620

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در تاريخ 25 / 8 / 1390برچسب:سیستان و بلوچستان,بلوچستان,تاریخ بلوچ, توسط مسعود بلیدئی |